سوم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ هوا نیمه ابری بود حدود ساعت ۱۲ باتفاق حاج خانم بوسیله اتومبیل شخصی بسمت مجتمع باغ ویلای رویال واقع در خرمدره زاک حرکت کردیم، قبل از ساعت ۱۳ وارد باغ شدیم، پس از پیاده کردن وسایل پکنیکی داخل آلاچیق باغ،مشغول تعویض آب حوضچه آبنما بوسیله پمپ به داخل باغچه ها و آبیاری گلها و درختان شدیم ، چون آب برای همه درختان باغ کفاف نکرد پمپ آب را داخل استخر قرار دادیم تا بقیه درختان را از آب استخر آبیاری کنیم، پمپ بی صدا هست برای شنیدن صدای پمپ باید به استخر نزدیک و دقت کرد تا صدا روشن بودن پمپ را شنید. سکوت همه جا را فرا گرفته بود. گهگاهی صدای غرش ابرها سکوت را بهم میزد.چون روز دوشنبه وسط هفته بود هیچکدام از همسایه های باغ حضور نداشتند، معمولا" روزهای تعطیلی و روزهایی که مدار آب هست مالکین برای آبیاری و یا تفریح در مجتمع رفت و آمد میکنند. در قسمت خرمدره که صدها باغ وجود دارد در روزهای غیر تعطیلی شاید تعداد انگشت شماری در فاصله های چندصد متری رفت و آمد باشد و صدای کسی شنیده نمیشود. اگر نیاز به کمک باشد فریاد هم بزنید کسی صدای شما را نخواهد شنید!برخی از مجتمع ها که نگهبان دارند صدها متر با هم فاصله دارند. آنروز صبح هوا نیمه ابری بود هرچه از روز میگذشت و به غروب نزدیک تر میشدیم ابرها فشرده تر و هوا تاریکتر میشد. حدود ساعت ۱۶ حاج خانم یاد آوری کرد نماز نخوانده ایم تا غروب نشده کار را تعطیل و نماز بخوانیم . وی وضو گرفت و داخل آلاچیق به نماز ایستاد.پس از چند دقیقه که او نمازش به پایان رسید من وضو گرفته و به نماز ایستادم.حاج خانم در حال جمع کردن وسایل و بردن به داخل ماشین بود. من در حال خواندن نماز بودم، ناخودآگاه متوجه سر و کله جانوری شبیه سگ سیاه شدم که از روی دیوار باغ آدمها در طول زندگی به دو گروه تقسیم میشوند....
ما را در سایت آدمها در طول زندگی به دو گروه تقسیم میشوند. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : kfarahbakhsh بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 15:28